گويند:مردي بود منافق امّا زني مؤمن و متديّن داشت اين زن تمام كارهايش را با بسم الله آغاز مي كرد. شوهرش از توسّل جستن او به اين نام مبارك بسيار غضبناك مي شد و سعي مي كرد كه او را از اين عادت منصرف كند.
روزي كيسه اي پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگهدارد زن آن را گرفت و با گفتن « بسم الله الرّحمن الرّحيم» در پارچه اي پيچيد و با بسم الله آنرا در گوشه اي از خانه پنهان كرد.شوهرش مخفيانه آن طلا را دزديد و به دريا انداخت تا همسرش را محكوم و خجالت زده كند و بسم الله را بي ارزش جلوه دهد سپس به مغازه ي خود برگشت در بين روز صيّادي دو ماهي را براي فروش آورد آن مرد ماهي ها را خريد و به منزل فرستاد تا زنش آن را براي ناهار آماده سازد.
زن وقتي شكم يكي از آن دو ماهي را پاره كرد ناگهان ديد همان كيسه ي طلا كه پنهان كرده بود درون شكم يكي از ماهي هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مكان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت،و كيسه زر را از زن طلب كرد زن مومنه فوراً با گفتن بسم الله از جاي برخاست و كيسه زر را آورد.شوهرش خيلي تعجب كرد و سجده ي شكر الهي را بجا آورد و از جمله مومنين و متقين گرديد.
نظرات شما عزیزان:
هست كليد درگنج حكيم
پاسخ:بله صحیح